تاريخ : دو شنبه 22 اسفند 1390
| 9:37 | نويسنده : زهـــــــــــــرا
ما و مجنون درس عشق از یك ادیب اموختیم
او به ظاهر گشت عاشق ما به
معنی سوختیم
***
چه كنم دست خودم نیست كه یادت نكنم
خواستی گل نشودی تا به تو عادت نكنم
***
گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم !
فضای اتاق برای پرواز كافی نبود
***
همچنان چشم به چشمان تو دارم ای دوست
گوشه چشمی بنما بر دل زارم ای دوست
***
بی تابم و دل برای دیدار تو تنگ است ت
قصیر دلم نیست وفای تو قشنگ است
***
چقدر سخته كه عشقت تو رو نخواد
چقدر سخته دوستش داشته باشی
دوستت نداشته باشه چقدر سخته دلتنگ باشی
دركت نكنند
دلتنگ باشی سراغ تو نگیره ...
***
با رفیقان از ازل دست رفاقت داده ایم
در وفای ما شك نكن گرچه دور افتاده ایم
نظرات شما عزیزان: